در این كه انسان، موجودى اجتماعى است، تردیدى نیست. روشن است كه انسان به صورت فردى، قادر نیست كه تمام نیازمندىهاى خود را به نحو مطلوب مرتفع سازد. او براى موفّقیت در زندگىاش باید بتواند با همنوعان خود رابطهاى حسنه بر قرار كند و براى ایجاد همزیستىِ مسالمتآمیز با اطرافیان و برطرف كردن نیازهاى گوناگونش از این طریق بكوشد. این امر موجب مىشود كه برقرارى رابطه با همنوعان براى او از اهمیت به سزایى برخوردار باشد.
صاحبنظران، روابط انسان را به سه دسته «رابطه انسان با خود»، «رابطه انسان با خدا» و «رابطه انسان با مخلوقات» تقسیم مىكنند. گاهى نیز رابطه انسان با مخلوقات، خود به دو دسته رابطه با همنوعان و رابطه با طبیعت تقسیم مىشود. فارغ از اینكه هر یك از این انواع چهارگانه رابطه، در جاى خود از اهمیت بالایى برخوردار است، با این حال، رابطه انسان با همنوعان در روابط اجتماعىِ او حرف اوّل را مىزند. از این رو، «رابطه انسان با همنوعان»- كه جزئى از رابطه او با مخلوقات به شمار مىرود-،از بیشترین اهمیت برخوردار است.
ما در این نوشتار، در صدد پرداختن به رابطه انسان با همنوعان و ارائه راهكارهاى درست براى برقرارى ارتباط و ایجاد أنس و ألفت بیشتر با آنان و در پى آن، فراهم آوردن محیطى سالمتر و مبتنى بر پایه آموزههاى اخلاقى و دینى خواهیم بود. ضرورت این مهم، از آن روست كه انسان، موجودى اجتماعى است و براى زندگى بهتر و رفع نیازمندىهاى مادى و معنوى بىپایانش به همراهى و همیارى همنوعان خود نیازمند است. بنا بر این، افراد یك جامعه، به هر اندازه ارتباط صمیمانهترى با هم داشته باشند، از زندگى شیرینترى برخوردار خواهند بود و نیازهاى رفع نشده كمترى برایشان باقى خواهند ماند.
به نظر مىرسد براى برقرارىِ رابطه صمیمى و دوستانه و تحكیم دوستىها و استمراربخشى به آنها، چارهاى جز ایجاد مزیّت نسبى در خود نخواهیم داشت. چیزى را كه ما از آن به «جاذبه» یا «جذّابیت» تعبیر مىكنیم، كلید موفّقیت در برقرارى رابطه سالم و موفّق دانستهایم.