رضا امیرخانی در رمان رهش موضوع توسعهی شهری را دستمایه قرار داده و تاثیرات آن را بر عرصههای زندگی انسان معاصر در قالب داستان زوجی معمار در تهران امروز به تصویر میکشد. وی پیش از این در گفتگو با مهر دربارهی این رمان عنوان داشته بود: این اثر یک رمان معمارانه است و در آن بیشتر دارم به سراغ واکاوی این مساله میروم که چه اتفاقی برای شهر در حال رخ دادن است. به نظرم در دنیا شهرهای بزرگ الگوهای توسعه متفاوتی دارند. از توسعه شهرهای بزرگ معمولا به عنوان عبرت بزرگ یا عبرت منفی یاد میکنند. مثلا در آمریکا شهری مانند لسآنجلس توسعه بزرگی داشته اما همه آن را شهر از دست رفته معرفی میکنند. همه شهردارهای آمریکا هم میدانند که نباید شهرشان مانند لس آنجلس شود. در ایران مساله برعکس است. شهری مثل تهران تا این اندازه که میبینیم بزرگ میشود، آلودگی هوا پیدا میکند و از طرف دیگر همه شهرهای دیگر کشور هم سعی دارند مثل تهران شوند. رمان رهش در مدت کوتاهی پس از انتشار، به دلیل استقبال خوانندگان، به چاپ چهاردهم رسیده است. «تهران – با این نماهای رومی- شده است برشی از معادن سنگ! معدنِ سنگِ عمودیشدهی بیریختی است منطقهی یک تهران. حالا هگمتانه چه حرفی برای دانشجوی معماری دارد؟ بگذریم؛ اتوبوس که بین راه در لالجین ایستاد، رفتم و زیباترین بشقابها را انتخاب کردم. برای دورهی دانشجویی کمی گران بود و کسی از بچهها طرفشان نرفته بود. دو تا برداشتم. یکی از دخترها که همیشه مانتوی جین میپوشید، گفت: بهبه! شاهزادهی قصهی ما هم وقتی اسب سفیدش را پارک کرد دم در خانهی ویلاییِ لیا، برای کیک عصرانه بشقاب سفالی هم دارد!»