این کتاب به داستان دختر دورگه اسرائیلی- عربی که با سه خواهر دیگرش در اداره متساوا وابسته به دستگاه جاسوسی موساد در اسرائیل رشد کرده و به مأموریتهای اطلاعاتی- امنیتی میپردازند. در هر ماموریت اسمی برایشان انتخاب میشود، مهمترین ماموریت این دختر صهیونیست را که تشکیل داعش است. نویسنده در این داستان، دستگاههای مختلف جاسوسی اسرائیل را معرفی و اهداف و ماموریتهای هر یک را از ابتدای پیدایش تا کنون بیان میکند. این چهار خواهر با یکدیگر ارتباط چندانی ندارند و پدر و مادری ندیدهاند و در فضای خانواده هرگز حضور نداشتهاند و از ابتدا یک مأمور اطلاعاتی و امنیتی تربیت شدهاند. داستان از این قرار است که دختری جوان به نام حیفا که در این مأموریت نامش را حفصه گذاشته بودند، پس از اتمام کارش در افغانستان، به اسرائیل بازمیگردد تا با ابعاد و اجزای ماموریت جدیدش در کشور عراق آشنا شود. دستگاههای کوچک خاصی در اندامهای مختلف بدن او توسط یک تیم پزشکی در موساد کار گذاشته میشود و او توسط شخصی که هویتش در داستان مخفی است با ماموریت خود آشنا میشود و به عراق اعزام میشود و در زندان ابوغریب زندانی شده و مثل سایر زندانیان عراقی شکنجه میشود. به عربی مسلط است اما اعراب اصیل، لهجه عبری او را تشخیص میدهند. پس از مدت کوتاهی به سلول دو مرد زندانی القاعده به نامهای ابومحمد العدنانی و دکتر ابراهیم عواد از نوادگان جعفر کذاب که هدف این ماموریت هستند منتقل میشود و مثل مسلمانان به عبادت میپردازد و چنان تظاهر میکند که در نظر زندانیان زنی مسلمان، با تقوا و زاهد بهنظر برسد. در اصل ماموریت حیفا، شستشوی مغزی، انحراف فکری و آمادهسازی این دو مرد برای تشکیل دولت شیطانی داعش در عراق و سوریه است.