انسان پیشرفت های وسیعی در علوم داشته و توانسته به بسیاری از قوانین نظام هستی دست یابد و دریابد که در این جهان هیچ اتفاقی بدون علت صورت نمی گیرد. بااین حال در توضیح پیوند ارتباط این قوانین با زندگی اش و تشخیص نهایی عوامل مؤثر در سرنوشتش کامیاب نبوده است. این اثر در شیوه ای تازه به این مطلب پرداخته است که چون تولیدات انسان در سه حوزه ذهن، زبان و رفتار هرکدام به طور جداگانه از اصالت و ماهیت وجودی برخوردارند، مشمول قوانین حاکم بر نظام هستی اند؛ ازاینرو هیچ رفتاری، حتی به اندازه یک گمان در ذهن یا عملی هرچند به اندازه دست کشیدن بر سر کودکی یا آب دادن به گل یا درختی، بدون پاسخ نمی ماند. بدین ترتیب در نظام هستی چیزی به نام حوادث غیرمترقبه یا شانس معنا ندارد و هر آنچه برای شخص یا جامعه اتفاق می افتد، پاسخی به رفتارهای آن ها است.