امروزه بسیاری از متفکران ایرانی در عرصة مطالعات سیاسی ـ اجتماعی متأثر از اندیشة نسبیگرایانة میشل فوکو هستند؛ در حالیکه به دلیل مبانی ذات گرایانه و حقیقت گرایانه در اندیشة دینی باید از نگاه نسبی گرایانة گفتمانی پرهیز کرد.
نفی ازلی و ابدی بودن حقیقت و ناشی دانستن آن از گفتمان های خاص، سنخیتی با مبانی و اصول اسلامی و لایه های آن ندارد. تن دادن به نسبت هستی شناختی، معرفتی و ارزشی این اندیشه با دین و مکتب فکری اسلام سازگار نیست. تنها لایة مورد قبول در اندیشة فوکو ارجاع دادن به یک امر واقع و بیرونی (زمینه) است که این بهره برداری نباید به تاریخ گرایی و زمینه گرایی منتهی شود.
اثر حاضر، الگوی تحلیلی میشل فوکو را در مطالعات دینی، در فصل های متعددی ارزیابی کرده است.