سیاستِ خارجى جمهورى اسلامى ایران در دو دهه گذشته در رابطهاى تعاملى، از نظامِ بینالملل تأثیر پذیرفته و خود نیز بر آن تأثیرگذار بوده است. براى تحلیل و تحوّلِ رفتار آن، چارچوبِ تحلیلِ «ساختار - كارگزار« ابزار مناسبى است، زیرا رفتار سیاست خارجى دولتها را در رابطهاى تعاملى در نظر مىگیرد.
پژوهش حاضر، ضمن به كارگیرى مفاهیم و چارچوبِ تحلیلىِ نظریه فوق، مىكوشد تا تحول سیاست خارجى ایران را در قالب آن تحلیل كند. در این چارچوب، ضمن توجه به تأثیر ساختارهاى مادى و پىآمدهاى تصمیم بر آگاهى و بینشِ كارگزار، به نقشِ تعیین كننده اندیشه اسلامى پرداخته شده و كوشیده است تا رفتار سیاست خارجى ایران را با توجه به نقشِ عقیده اسلامى بر محیط ذهنى و ادراكىِ كارگزار، در رابطه تعاملى آن با ساختار نظام بینالملل بررسى كند.